خوات آنلاین



(منتشرشده در رومه افغانستان ما، سه‌شنبه، 23 دلو 1397؛ محمد شفق‌خواتی)
بی‌تردید، صلح خواست دیرینه‌ی مردم افغانستان و آرمان برآمده از جان ملیون‌ها افغانِ خسته از جنگ و گرفتار در بحران فراگیر است. اما چنان‌که جنگ در این جامعه به عنوان ابزار تجارت مافیای اقتصادی (داخلی و خارجی) تبدیل شده است، صلح نیز توسط تاجران و مافیای ی اغلب به عنوان مال‌التجاره مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. پس از فعال شدن خلیل‌زاد در امر صلح، تحرکات صلح‌طلبانه با اهداف یِ خارج از حلقه‌ی حکومت، جدی‌تر شد و نشست مسکو یکی از مراحل این تحرکات بود. جای تردید نیست که نشست مسکو در ارتباط با روند صلح افغانستان، بر محور حامد کرزی سامان یافت. پس از اعتراضات و انتقاداتی از سوی برخی شهروندان و نیز حکومت افغانستان نسبت به نشست مسکو، سفارت روسیه اعلام کرد که این نشست به درخواست و ابتکار روسیه نیست و مسکو هیچ نقشی در هماهنگی و برگزاری این نشست نداشته است، بلکه ابتکار خود افغان‌ها بود‌ه است. به هر حال، چه این نشست را به ابتکار روسیه تلقی کنیم یا نشست می خود افغان‌ها، ماهیت قضیه تفاوت چندانی ندارد. بر فرضی که پای روسیه و هیچ کشور دیگری را در این نشست دخیل ندانیم و آن‌را نشست بین‌الافغانی» بنامیم، اعضای این نشست در واقع از دو گروه اصلی تشکیل می‌شد: گروه اول، نمایندگانی از گروه طالبان را شامل می‌شد که بر محور عباس استانکزی وارد این پروسه شده بودند. گروه دوم، مرکب از مجاهدان و کمونیستان سابق است که برخی یک و نیم دهه با خرس قطبی جهاد نموده‌اند و برخی نیز در همان یک و نیم دهه، متحدان این خرس بوده‌اند، اما اکنون گویا یار گرمابه و گلستان هم اند. این گروه نامتجانس، اکنون در جبهه‌ی مخالفت و رقابت با حکومت وحدت ملی تا اطلاع ثانوی متحد موقت بوده و بر محور حامد کرزی می‌چرخد. 
حامد کرزی که مناسباتش با ایالات متحده آمریکا پس از پایان دور اول ریاست جمهوری اش به شدت تنش‌آلود گردید و حتا به خصومت کشیده شد، در طول سه چهار سال گذشته، چندین سفر به روسیه داشته و در تلاش بوده است که یک جریانی تحت حمایت روسیه را سامان بخشد. در این میان، کرزی بر این باور بوده و است که با داشتن حنیف اتمر، رنگین دادفر سپنتا، نورالحق علومی، لطیف پدرام و برخی دیگر از چپ‌های سابق افغانستان، می‌تواند توجه و اعتماد روس‌ها را به خود جلب کند و یک جبهه‌ی ضد آمریکایی را به وجود آورد. کرزی در اوایل سال جاری از سوی شورای حراست و ثبات افغانستان دعوت به پیوستن به این شورا شد. اما پیش‌شرط کرزی آن بود که اعضای این شورا قیادت و تبعیت از رویکرد مورد نظر وی را بپذیرند. کرزی گفت در صورت پذیرش این خواست، وی متعهد است از هر فردی که برای انتخابات ریاست جمهوری مورد توافق شورا قرار گیرد، حمایت نماید. در غیر آن صورت، کرزی گفت گزینه‌ی مورد نظر وی در انتخابات ریاست جمهوری، حنیف اتمر خواهد بود. استعفای حکمت کرزی از معاونت ی وزارت امور خارجه نیز به سفارش حامد کرزی به منظور برقراری تماس و ارتباط منظم و مستمر با گروه طالبان بوده است. 
در نشست مسکو محور کرزی هیچ برنامه منسجم، آجندای مشخص و صدای واحدی در برابر گروه طالبان نداشت و تنها دستاورد این نشست، فراهم نمودن یک تریبون تبلیغاتی برای طالبان و سر فرود آوردن در برابر خواست‌های طالبان بود. نکات محوری این خواست‌ها که شرکت‌کنندگان نشست مسکو گفتند با نگاه ما بسیار نزدیک بود، عبارت بودند از: تأکید بر خروج نیروهای خارجی قبل از اطمینان درباره سلاح به زمین گذاشتن طالبان، بی‌اعتبار خواندن قانون اساسی و از جمله حذف جمهوریت یا کمرنگ ساختن این رکن نظام ی و برجسته ساختن بعد اسلامیت آن با قرائت طالبانی، افزایش کنترل بر ن، حذف مذهب جعفری از قانون اساسی و در واقع تبدیل نمودن نظام ی به امارت اسلامی مورد نظر طالبان. پس از نشست مسکو شرکت‌کنندگان این نشست بر مواضع خویش تأکید دارند و تمایل دارند که این روند را ادامه دهند. 
حال چند پرسش بنیادینی در در ارتباط با این نوع نشست‌ها رخ می‌نماید: نخست، کرزی با چه کسی و چگونه صلح می‌کند؟ دوم، اگر روسیه نقشی در این نشست ندارد، چطور دشمنان ایدئولوژیک کرملین (مجاهدین و طالبان) چنین مکانی را برای نشست بین‌الافغانی انتخاب نمودند؟ آیا یک کشور اسلامی و همسایه‌ی دیگری نبود که این نشست در آن برگزار می‌گردید؟ نکته‌ی دیگر آن‌که بدون تردید، به همان صورتی‌که خلیل‌زاد نماینده‌ی ایالات متحده است، عباس استانکزی نیز نماینده جنرالان راولپندی است، با این تفاوت که شاید میزان اختیارات خلیل‌زاد نسبت به عباس استانکزی، بیشتر باشد. حال با این وضعیت، کرزی با چه کسی صلح می‌کند؟ بدون شک، صلح با عباس استانکزی یا ساکنان دفتر قطر نمی‌تواند بریده از خواست جنرالان راولپندی سرانجامی داشته باشد یا اساسا صلح تلقی شود. آیا کرزی واقعا با پاکستان صلح می‌کند و مطمئن است که پاکستان صادقانه عباس استانکزی را به میز مذاکرات صلح فرستاده است؟ آیا کرزی مطمئن است که به رغم ناموس خوانده شدن ماورای دیورند توسط کرزی و تأکید بر عدم رسمیت این خط از سوی وی، پاکستان با او صادقانه همکاری خواهد کرد؟ آیا کرزی به پاکستان اطمینان داده است که روابط خود را با هند مطابق با خواست و هدایات پاکستان تنظیم می‌کند؟ 
چیزی که کرزی به مدت سیزده سال زمامداری خویش مدام بر آن تأکید داشت، عدم کوتاه آمدن در برابر پاکستان در مورد داعیه دیورند بود. پس از سقوط امارت اسلامی و روی کار آمدن دولت جدید، کرزی به صورت جدی و جدیدی، داعیه‌ دیورند را به عنوان یکی از مهم‌ترین عناصر چالش‌برانگیز در روابط افغانستان و پاکستان مطرح نمود. حامد کرزی به صورت مکرر بر عدم رسمیت خط فرضی دیورند تأکید و تصریح نموده است که هرگز این خط را به رسمیت نمی‌شناسد. به گفته‌ی سپنتا وزیر خارجه کرزی، موضوع دیورند و آزادی مناطق از دست‌رفته‌ی افغانستان بدون شک همیشه یکی از مسایل اصلی بود که رییس جمهور افغانستان و برخی از همکاران وی را مشغول می‌داشت». در ماه ثور 1392 نیز حامد کرزی تأکید کرد که افغانستان هیچ‌زمانی خط مرزی بین دو کشور را به رسمیت نمی‌شناسد هیچ حکومتی در افغانستان این خط را نخواهد پذیرفت و نباید هم هیچ حکومت افغانستان جرات این کار کند، چون ملت افغانستان نفرین می‎کند و می‎راند». باری، کرزی در دیدار با اوباما مطرح می‌کند که: ما با پاکستان بدون شک یک اختلاف تاریخی داریم. آنان در هراس اند و می‌دانند که ما از سرزمین‌های از دست رفته‌ی خود صرف نظر کرده نمی‌توانیم». در سال اول زمامداری اشرف غنی نیز کرزی به او هشدار داد که اگر بر سر مسأله دیورند با پاکستان مذاکره کند، صدای خود را خواهد کشید و سکوت نخواهد کرد و از هرچه در قبال غنی بگذرد، از این قضیه نخواهد گذشت و قبایل را در قبال این خاک‌فروشی آگاه خواهد نمود». 
به هر حال، دستاورد نشست مسکو بر محوریت کرزی و تداوم این تحرکات، جز آسیب‌زدن به کلیت نظام ی افغانستان (و نه تنها حکومت افغانستان) و نیز پا گذاشتن بر ارزش‌ها و دستاوردهای سال گذشته، چیزی دیگری نمی‌تواند باشد. جنگ و صلح افغانستان پدیده‌ی پیچیده‌ای است که با نشست مسکو یا قطر قابل دستیابی نیست و عقلانیت و واقع‌بینی فراتر از فرصت‌طلبی‌های ی می‌طلبد. این نوع نشست‌ها اگر گرهی بر کار نیفزاید، هیچ گرهی را نخواهد گشود. نه تنها گروه‌های رقیب ی، بلکه حتا حکومت افغانستان، تا در قبال دو مسأله اساسی با پاکستان به تفاهم منطقی و معقول نرسد، رسیدن به صلح سرابی بیش نخواهد بود. تا کنون هیچ راه حل معقولی برای سر عقل آوردن پاکستان توسط حکومت ایالات متحده و حکومت افغانستان طرح نشده است. این مسیر طولانی و پر پیچ و خم خواهد بود و به آسانی و سرعت پیموده نخواهد شد. امیدواریم، جامعه و بازیگران ی ما یک‌صدا و با رویکرد واقع‌بینانه و مبتنی بر عقلانیت، حول یک محور که همان نظام ی و حکومت افغانستان است، به یک راه حل معقولی در باب صلح و جنگ دست یابند و با ایجاد آدرس‌های گوناگون، پاکستان و طالبان را در موقعیت برتر قرار ندهند.
آخرین جستجو ها